هر قطعه زمین کشاورزی با مرزبندیهایی از زمین کناری مشخص میشود. این مرزها که در گویش محلی به آن «بیجار مرز» گفته میشود، از گِل فشرده ساخته میشوند و حدود ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارند. ماهيت اين مرزها علاوه بر متمایز کردن آن بخش از زمین، این است که در ابتدای زمان کاشت برنج، بتوانند آب مورد نياز شالیزارها را حفظ کنند، چرا که پای گیاه برنج باید پر از آب باشد تا بوتهها به خوبی به بار بنشينند. وقتی بوته برنج شروع به رسیدن و زرد شدن کرد، آب را میبندند تا زمین خشک شود تا براي برداشت برنج بتوانند وارد شالیزار شوند
جالب اين است كه تمام كارهاي مربوط به كاشت و برداشت برنج، به صورت گروهي انجام ميشود و همسايهها با ياري و مساعدت يكديگر، كار را به سامان ميرسانند. اين ياري رساني را «ياوري» مینامند. کشاورزانی که «یاور» گرفتهاند، پس از اینکه کارهای زمین خود را تمام کردند، برای پس دادن «یاوری»، به کمک همسایگانشان میروند. بدین ترتیب، فصل كاشت و برداشت كه ميشود، در خانوادههاي كشاورز، هيچكس بيكار نميماند
خوشه برنج، شباهت عجيبي به خوشه گندم دارد. سبوس و پوستهای دور دانههاي سفید برنج را گرفته که محلیها اصطلاحاً به این دانه «جو» میگویند
در زمان رسیدن برنج، دمای هوا به شدت بالا میرود و زمین تبدار میشود. در این هنگام است که شالیکاران دست بهکار میشوند تا در گرمای طاقتفرسای مردادماه، کار برداشت را آغاز کنند. آنها صبح زود در حالیکه لباسهای آستیندار بر تن و کلاه حصیری بر سر دارند تا خود را از تیغ آفتاب حفظ کنند، با داس مخصوصی که در گویش خود به آن «داره» میگویند، روانه زمینهای کشاورزی میشوند
هنگام درو، کشاورزان بوتهها را از قسمت ساقه با دست چپ میگیرند و با داسی که در دست راستشان قرار دارد، ساقهها را از بوته جدا میکنند. سپس با بندی که از ساقههاي خشک همان گیاه تهیه شده است، دستههاي برنج را میبندند و آن را به صورت خوابیده بر روی پایه ساقههاي بریده شده قرار میدهند و به همین ترتیب، سراغ بوتههاي بعدي میروند. کشاورزان در گویش گیلکی، به این مرحله «برنج واوینی» یا «برنج بینی» میگویند
از خزانه تا شالیزار: بر اساس اسناد مكتوب، كشت برنج درایران پس از تسلط اعراب به ایران، رونق گرفته است و در عصر حاضر، بیشترین کشت برنج در استانهاي گیلان، مازندران و گلستان انجام ميگيرد و از مراكز عمده كشت و توليد برنج در ايران به شمار ميروند
ﺷﺎﻟﯿﺰارها و ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﺷﺎﻟیکاري، ﯾﮑﯽ از آن ﺟﺎذبههاي هيجان اﻧﮕﯿﺰ شهرهای شمالی اﺳﺖ. ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ رﯾﺸﻪ ﻧﺎمش «ﺑﺎ رﻧﺞ» اﺳﺖ. ﭘﺮ ﺑﯿﺮاه هم ﻧﮕﻔﺘﻪاﻧﺪ؛ ﺑﺮﻧجکاري ﮐﺎر ﭘﺮ زﺣﻤﺘﯽ اﺳﺖ، اما ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﮐﺎﺷﺖ، داﺷﺖ و ﺑﺮداﺷﺖ ﺑﺮﻧﺞ، زﯾﺒﺎﯾﯽ و ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺳﺤﺮاﻧﮕﯿﺰي دارد و ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮاي طﺒﯿﻌﺖﮔﺮدان ﺗﺠﺮﺑﻪاي ﻟﺬتﺑﺨﺶ و دلپذیر بهﺷﻤﺎر آﯾﺪ
قانونِ نانوشته شالیکاران: در نیمههای بهار، شاليها به اندازه کافي قد کشيدهاند. ﺣﺎﻻ زﻣﺎن اﻧﺘﻘﺎل ﺟﻮاﻧﻪها ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻓﺮا رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ، ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ اﺳﺖ. دیدن دهها زن و مرد شالیکار که دوشادوش همدﯾﮕﺮ در زﻣﯿﻦهای ﭘﺮ از ﮔﻞ و ﻻي ﮐﺎر ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺟﻮاﻧﻪها را ﺑﺎ ﻧﻈﻢ و ﺗﺮﺗﯿﺐ و ﻓﺎﺻﻠﻪهاي ﻣﻨﺎﺳﺐ در دل ﮔِﻞها ﺟﺎي ﻣﯽدهند و همزمان ترانههای ﻣﺤﻠﯽ زمزﻣﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، واقعاً جذاب و زیباست
در اين فصل، از کارگر روزمزد خبري نيست. در واقع همان قانونِ عرفي و جالبي که طي دهها و شايد صدها سال در روستاها شکل گرفته است، رخ مینماید. درقانونِ نانوشته «همیاری»، از ابتداي فصل شاليکاري، هر روز شالیکاران روستا براي کمک و همیاری، به زمين يکي از اهالي ميروند و از 7 صبح تا 7 عصر در زمينش کار ميکنند تا کار به پايان برسد. تهيه صبحانه، ناهار و آب خنک آشاميدني و وسيله رفت و آمد، همه به عهده کسي است که آن روز در زمينش کار ميکنند. وقتی نوبت به یک شالیکار دیگر رسید، افراد خانواده مالک زمين قبلي هم باید آستینها را براي کمک بالا بزنند. به عبارت ديگر، زماني که نوبت شاليکاري زمين تو ميشود، اگر در روزهاي قبل براي کمک به همراه ديگران سرِ زمين همولايتيهايت نرفته باشي، هيچ کس تو را کمک نخواهد کرد، حتي اگر پول بدهي! به این قانون و یا در واقع، به این آئین کهن، «همیاری» میگویند و همه باید به آن احترام بگذارند؛ قانوني که خود به خود باعث نزديکي بيشتر جوامع روستايي و انسجام اجتماعي آنها ميشود
شالیها، غوره میروند! از اين پس ﺟﻮاﻧﻪهاي ﮐﻮﭼﮏ در ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺧﻮد ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﺳﺎزﮔﺎر ﺷﻮﻧﺪ و در ﻋﻤﻖ زﻣﯿﻦ رﯾﺸﻪ دواﻧﺪه و رﺷﺪ ﮐﻨﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﻞ ﻣﻮﺟﻮدات ﻣﻮذي را ﮐﻪ ﻗﺼﺪ دارﻧﺪ ﺑﺮﻧﺞ هاي ﺟﻮان را ﻧﺎﺑﻮد ﮐﻨﻨﺪ، از رﯾﺸﻪ ﺑﺮﭼﯿﺪ. درواقع، ﺳمپاﺷﯽ ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ آﻓﺖها ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮﻧﺞ هاي ﺟﻮان را آزار ﺑﺪهند. سمپاشي ﺷﺎﻟﯿﺰار نیز ﮐﺎر ﭘﺮ زﺣﻤﺖ و طﺎﻗﺖﻓﺮﺳﺎﯾﯽ اﺳﺖ. دﺳﺘﮕﺎه سمپاش ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽ ﺑﺰرگ ﺑﺮ دوش ﮐﺸﺎورز ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد و او ﻣﺠﺒﻮر اﺳﺖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺑﺎر ﺳﻨﮕﯿﻦ و در ﻣﯿﺎن ﮔِﻞ و ﻻي زﻣﯿﻦ، راه ﺧﻮد را ﺑﺎز کند و ﺳﻢ ﺑﭙﺎﺷﺪ، اما ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﭘﺲ از سمپاشي، زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ و روﯾﺎﯾﯽﺗﺮﯾﻦ روزهاي ﺷﺎﻟﯿﺰار ﭘﺪﯾﺪار ﻣﯽﺷﻮد. ﺷﺎﻟﯽها «ﻏﻮره ﻣﯽروﻧﺪ»؛ ﺑﺮﻧﺞ ها از ﻏﻼف ﺳﺒﺰ ﺧﻮد ﺑﯿﺮون ﻣﯽآﯾﻨﺪ و ﺑﺎ وزش ﻧﺴﯿﻢ، ﺑﻪ اﯾﻦﺳﻮ و آن ﺳﻮ ﻣﯽﺧﺮاﻣﻨﺪ. ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎي ﺷﺎﻟﯿﺰار از اوﻟﯿﻦ روزهاي ﮐﺎر ﺗﺎ آﺧﺮﯾﻦ روزهاي درو دﯾﺪﻧﯽ اﺳﺖ، اﻣﺎ اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ هم بسیار تماشایی اﺳﺖ
پس از آن ﻧﻮﺑﺖ «وﺟﯿﻦ» اﺳﺖ؛ در آن زمان اﮔﺮ از دور ﺑﻪ ﺷﺎﻟﯿﺰار ﻧﮕﺎه ﮐﻨﯿﺪ، ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻗﻪهاي ﺳﺒﺰ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﯽآﯾﺪ، اﻣﺎ اﮔﺮ ﻧﺰدﯾﮏﺗﺮ ﺑﺮوﯾﺪ، فقط ﺳﺎﻗﻪ ﺑﺮﻧﺞ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﺪ؛ ﻋﻠﻒهاي هرز ميهمان ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻣﺰرﻋﻪداران است، اما ﺑﺎ وﺟﯿﻦﮐﺮدن، ﺑﻪ اﯾﻦ ميهماﻧﯽ ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ هم ﭘﺎﯾﺎن داده ﻣﯽﺷﻮد
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن که به پایان نزدیک میشود، زﻣﺎن ﺷﺎﻧﻪزدن ﺑﺮ ﮔﯿﺴﻮان طﻼﯾﯽ ﻣﺰرﻋﻪ فرا میرسد. از هر هکتار شاليزار، حدود 4 هزارکیلو شلتوک از نوع برنج درجه يک برداشت و به کارخانه شالي کوبي منتقل ميشود
در مرحله بعد، پوست شلتوک، یا همان سبوسها جدا میشود و به یک دستگاه ديگر که وظيفه سفيد کردن برنج را دارد انتقال مييابد و در نهايت به دستگاهي براي غربال و الک کردن برنج ميرود. جالب اين است که فرآيند سفيد کردن برنج در قديم به وسيله يک چوب مخصوص انجام ميشد که به آن «پاتنگ» ميگفتند. در نهايت، از هر هکتار زمين، حدود 2500 کيلو گرم برنج سفيد درجه يک برداشت میشود
دانه دانه در آب: شاليكاران، برنج را به رنج دانسته و مصرف كنندگان شهر، آن را غذايي خوشمزه و پر مصرف. برنج به راستي به رنج خوانده ميشود؛ از نشاء تا برداشت. شاليكاري در ارديبهشت زيبا عمدتاً توسط زنان و دختراني انجام ميشود كه روزانه حدود 11 ساعت به نشاندن نشاء برنج مشغولند؛ در این ماه، شالیزارها پرهیاهو و سرزنده میشوند؛ فصل کار و تلاش و نشاء از راه رسیده است و شالیکاران گروه گروه، نشاء بهدست به شالیزارها قدم میگذارند؛ هر چند که نگرانی از واردات برنجهای خارجی، در کنار دیگر مشکلات و هزینههای روبه افزایش تولید، رنج و سختی شالیکاری را برایشان دوچندان کرده است